ياد ياران،35 شهيد دفاع مقدس
ياد ياران،35 شهيد دفاع مقدس
خاطرات و وصيت نامه هاي شهيدان

 

شهید علی بهرامی در سال 1321 در روستای قباق تپه دیده بر جهان گشود و در یک خانواده مذهبی بزرگ شد در زمان انقلاب در فعالیت های سیاسی وتظاهرات  شرکت می کرد و اعلامیه های امام(ره) را از قم به شهرستان و روستا می آورد.شهید بهرامی بسیار به اصول و عقاید اسلامی پایبند بود و در سخت ترین شرایط از انجام واجبات دینی خود غافل نمی شد بطوری که مردم روستا به او صفت المجاهد داده بودند و بعد انقلاب نیز شهید پس از سی سالگی در مقابل انجام کارهایی کشاورزی و دامداری روحانی محل نزد او درس می خواند. دربارهً وضعیت شغلی ایشان : شهید همانند اکثر مردم به کشاورزی و دامداری مشغول بود ولی در کنار آن یک مغازه نجاری هم داشت که بعد از پیروزی انقلاب با توجه به کارهای فراوان انقلابی اش آن را برای همیشه بست.در غاعله ی کردستان به عضویت سپاه پاسداران انقلاب در آمد و راهی کردستان شد. از جمله ویژگی های بارز اخلاقی ایشان که بسیار مشهور بود آرامش ایشان بود همرزمان ایشان در جبهه کردستان تعریف می کنند که ما در سال 59 در کامیاران در وضعیت خطرناکی بودیم هنگام تررد از راهها امکان داشت در کمین کوموله ها بیافتیم بنابرآن هنگام تردد چند نفر جابجا می شدیم ایشان در مواقع ضروری که لازم بود و کسی رغبت نمی کرد تنها به جایی برود با کمال میل مسئولیت را قبول می کرد و ذره ای واهمه نداشت و ما به ایمان واعتقاد او غبطه می خوردیم. همسر شهید نقل می کند: که ایشان خیلی مواقع افراد در راه مانده یا فقیر را به خانه می آورد و با توجه به اینکه ما وضعیت مالی خوبی نداشتیم وبالتبع  غذایی مناسبی نمی توانستیم تهیه کنیم من ناراحت شده و اعتراض میکردم  ولی ایشان با کمال آرامش و خونسردی لبخندی زده و می گفت ناراحت نباش هر چه خودمان بخوریم به او هم تعارف می کنیم. ایشان بسیار مردم دار و با اخلاق بودند و هر گاه مسأله ای دینی برای هر کس پیش می آمد با صبر و حوصله فراوان آن را توضیح می داد همچنین با افرادی قبل انقلاب درگیری لفظی بر سر تظاهرات  پیدا کرده بود مهربان بود و سعی می کرد آنها را به انقلاب جذب کند ایشان امام خمینی(ره) را مراد خود می دانست و حساسیت فوقع العاده به این موضوع داشت و هرگاه این رابطه سؤالی مطرح می شد با دقت فراوان و ظرافت و علاقه ی خاص به بحث در این موضوع می پرداخت پدرم از ایشان نقل می کنند که اوایل انقلاب روزی در مسجد بودیم که ایشان در رابطه با وظیقه هر شخص نسبت جامعه صحبت می کرد ؛که شما همان طور که در برابر خانواده و فرزندان خود مسؤل بوده و راحتی ایشان را بر خود مقدم می دارید در وضعیت کنونی نیز وظیقه این است جامعه را بر خانواده مقدم شمرده و برای پیش برد نظام جمهوری اسلامی با تمام توان تلاش کنید واقعأ چقدر خوب مسأل را برای ما تبیین وجا می انداخت. فرزند ارشد ایشان نقل می کند؛که ما وقتی از پدر خواسته ی داشتیم و می ترسیدیم که پدر جواب رد بدهد برای پدر نقشه می کشیدیم پیش او رفته سؤال دینی یا قرآنی می پرسیدیم ایشان به وجد آمده و سؤال ما را پاسخ می گفت و اینقدر خوشحال می شد که بعد هر خواسته ای که داشتیم قبول می کرد همچنین بارها دیده بودیم که برای بچه های فقیر یا بی سرپرست لباس یه لوازم التحریر می خرید و به آنها بسیار محبت می کرد. ایشان شب ها را برای نماز شب بیدار می شد از خدا در خواست شهادت می کرد شهادت پدرم برای من زیاد غریب نبود شهید زیاد در خانه نبود بیشتر وقت را بیرون از خانه می گذراند و هم اینکه همین اواخر فهمیده بودیم که چقدر آرزوی شهادت دارد ودر نهایت به آرزوی خود رسید

نظرات شما عزیزان:

قالب سبز
ساعت21:19---13 مهر 1390
با عرض سلام لينك شما تاييد شد براي ديدن لينك خود و تعداد بازديد هاي انجام شده به آدرس زير مراجعه كنيد .
http://www.greenskin.ir/link-1.html
براي پيدا کردن لينک خود به صفحات ديگر مراجعه کنيد .
-----------------------------------------------
با تشكر قالب سبز


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 مهر 1390برچسب:, توسط مسعود اوجي و مهدي رضايي